
آن زمان که در ابتدای راه تلاوت قرآن کریم آیات نورانی وحی را به سبک مرحوم استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» زمزمه میکردم، چهره نورانی پیرمردی که با صدای ملکوتی خود در کنار مقام معظم رهبری در حال تلاوت بود و تلاوتش به طور مستقیم از تلویزیون پخش میشد توجه من را به خود جلب کرد.
شاید در آن لحظات تحقق این امر که روزی با این پیر قرائت جهان اسلام همنشین شوم و ساعاتی از تجربه، صفا و اخلاق زیبای وی رهآوردی کسب کنم، حتی در رؤیا نیز برایم غیر ممکن مینمود، اما دست تقدیر به گونهای دیگر رقم خورد و من توانستم دو بار با این استاد روبهرو شوم.
اولین بار آن مربوط به زمانی بود که در افتتاحیه پانزدهمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم ایران در سال 78 در سالن کنفرانس سران اسلامی و در حضور این استاد به تلاوت قرآن پرداختم و آیاتی از سورههای «فتح» و «علق» را تلاوت کردم. آن زمان البته نمیدانستم که در حین تلاوت من آن هنگام که آیه «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ ...» را با مقام «حجاز» تلاوت میکردم استاد چه حرکاتی را با دست خود در تأیید تلاوت من انجام میدهد، حرکاتی که به تیتر همه بخشهای خبری تلویزیون و روزنامهها بدل شد.
البته بعد از تلاوت با اینکه قصد داشتم به حضور استاد برسم و وی را از نزدیک ببینم این امر برایم محقق نشد و فقط توانستم اخبار حضور وی و مصاحبههایش را با شبکههای تلویزیونی مشاهده کنم.
بعد از اتمام نهار بار دیگر با استاد همنشین میشوم، شعیشع در حال صحبت گفتن از خاطرات خویش است، از سفر با «مصطفی اسماعیل» و «عبدالفتاح شعشاعی»، از قضیه وفات استاد مصطفی اسماعیل سخن میراند و اینکه او در آن زمان کجا بوده و چه میکرده و البته اشارهای هم به نبود استعدادهای گذشته مصر در زمینه قرائت قرآن کریم میکند.
اما کار به اینجا ختم نشد، به طور دقیق 9 سال بعد از این ماجرا در مردادماه سال 87 از طریق اخبار مطلع شدم که استاد «ابوالعینین شعیشع» قرار است به عنوان مهمان ویژه در بیست و پنجمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران حاضر شود.
البته این اتفاق همزمان بود با زمانی که من در خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) به مناسبت سالروز تولد این استاد مصاحبههایی با استادان و کارشناسان قرآنی ترتیب داده بودم و این مصاحبهها از طریق خبرگزاری ایکنا منتشر میشد.
هر چه به روزهای آغازین مسابقات بینالمللی قرآن نزدیک میشد اشتیاق و شعف من نیز برای دیدن استاد شعیشع دوچندان بیشتر میشد، اما گویا برخی مناسبات بین دو کشور مصر و ایران اجازه نداد این استاد به ایران سفر کند و چنانکه شنیدم استاد شعیشع و همراهانش از فرودگاه مصر به منزل خود بازگردانده شدند.
اما دست تقدیر بر این بود که این استاد در آبانماه 87 به عنوان مهمان ویژه و این بار در دومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم دانشجویان مسلمان حاضر شود و قرار شده بود از شخصیت قرآنی وی نیز تجلیل شود.
این بار پرانرژیتر از قبل اخبار حضور وی در این مسابقات را پیگیری میکردم و حتی پیشنهاد دادم مصاحبههایی که برای سالروز تولد وی با استادان قرآنی کشور ترتیب داده بودم به صورت مجلهای درآید و در مراسم تقدیر از این استاد بین حاضران توزیع شود که این پیشنهاد با موافقت مسئولان خبرگزاری قرآنی ایران روبرو شد.
البته من نیز به عنوان همراه این استاد در مدت حضورش در ایران و در دومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن دانشجویان مسلمان انتخاب شدم تا بتوانم در قالب گفتگوهایی ضمن بهرهگیری از تجربیات این استاد در زمینه فن تلاوت قرآن کریم این تجربهها را از طریق خبرگزاری ایکنا به دیگر علاقهمندان نیز منتقل کنم.
ورود استاد «شعیشع» و همراهان وی به ایران
بالاخره استاد «ابوالعینین شعیشع» به همراه «احمد احمد نعینع»، «فرجالله شاذلی» و «حلمی جمل» سه تن از دیگر قاریان مشهور مصر بامداد دوشنبه، 20 آبانماه وارد فرودگاه امام خمینی(ره) شد و از آنجا راهی هتل استقلال تهران شد.
حدود ساعت 11 صبح روز 20 آبانماه عازم محل اقامت استاد شعیشع و همراهان او میشوم، جلسه هماهنگی داوران دومین دوره مسابقات بینالمللی دانشجویان مسلمان در محل هتل استقلال در حال برگزاری است، استاد شعیشع نیز در این جلسه حاضر است و با متانت خاصی به صحبتهای حاضران گوش میدهد و البته اگر سئوالی نیز درباره مسابقات برایش پیش بیاید میپرسد.
بعد از اتمام جلسه به سراغ استاد میروم و با زبان عربی با او احوالپرسی میکنم، استاد نیز با چهرهای متبسم از من میپرسد پسرم خیلی خوب زبان عربی را بلدی، تو اهل ایرانی؟ من نیز میگویم آری، من از اهالی استان خوزستانم.
خاطرات «شعیشع» از سفر با «مصطفی اسماعیل» و «عبدالفتاح شعشاعی»
بعد از اتمام نهار بار دیگر با استاد همنشین میشوم، شعیشع در حال صحبت گفتن از خاطرات خویش است، از سفر با «مصطفی اسماعیل» و «عبدالفتاح شعشاعی»، از قضیه وفات استاد مصطفی اسماعیل سخن میراند و اینکه او در آن زمان کجا بوده و چه میکرده و البته اشارهای هم به نبود استعدادهای گذشته مصر در زمینه قرائت قرآن کریم میکند.
وی خطاب به نعینع و شاذلی و حلمی جمل میگوید: ببینید ما الان دیگر آن دورهای که امثال مصطفی اسماعیل و عبدالباسط را داشتیم، نداریم و الان اکثر قاریان جوان مصر توانایی اینکه بتوانند روزی مانند این قاریان تلاوت کنند، ندارند.
«وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَلَکَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن یَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ»، این آیه 9 سوره قصص است که با صدای استاد شعیشع از تلفن همراه یکی از حاضران در محل حضور ما به گوش میرسد، حلمی جمل با لبخندی معنادار به استاد شعیشع میگوید، گوش کنید استاد، این صدای قرائت شما است و شعیشع نیز سر خود را به نشانه تأیید تکان میدهد.
پس از لحظاتی استاد شعیشع رو به من میکند و میپرسد گفتی اهل خوزستان هستی درست است؟ و من نیز حرفش را تأیید میکنم، وی سخنش را ادامه میدهد و میگوید با خوزستان آشنا هستم، آنجا دوستی دارم به اسم مهدی ( اشاره به «مهدی دغاغله» سرپرست گروه تواشیح ثقلین اهواز) که گروه تواشیح دارد، من نیز حرف استاد را تأیید میکنم و میگویم آری، هم مهدی دغاغله و هم گروه تواشیح ثقلین را میشناسم.
استاد شعیشع سخنانش را ادامه میدهد و میپرسد آیا قاری هم هستی؟ و من در جواب میگویم بله استاد، در نوجوانی از استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» تقلید میکردم و اکنون نیز از سبک تلاوت استاد «مصطفی اسماعیل» بهره میبرم، شعیشع نیز به نشانه تأیید سرش را تکان میدهد و مرا تشویق میکند که قرائت قرآن را ادامه دهم.